جستجوی پیشرفته

بخت و شانس از واژه هایی است که گاهی در بین مردم استعمال می شود و بیشتر ریشه در ادبیات و شعر دارد.

اصل واژۀ "شانس"، فرانسوی و به معنای فرصت است.

اما در میان مردم شانس عموماً از رویدادی تعبیر می شود که علت آن معلوم نبوده، لذا وقوع آن رویداد به شانس نسبت داده می شود. پس اگر مقصود از شانس تحقق پدیده ای بدون علت است، بی شک در فلسفۀ اسلامی و بر اساس دلایل قطعی مردود است.[1]

اگر چه ما این علل را نمی شناسیم،  ولی اگر پرده از روی علل برداشته شود خواهیم دید که هیچ چیز اتفاقی وجود ندارد.

خوش شانسی و بدشانسی بیشتر از آنچه معلول علت های ناشناخته باشد، دستاورد تفکر و اندیشۀ هر شخص دربارۀ خویشتن است و کسی که به هر دلیل خود را بدشانس می داند، طبیعتا عملی متناسب با آن بروز می دهد.

البته، گاهی در میان مردم، شانس به مقدرات الاهی اطلاق می گردد؛ مثلاً به کسی که وضع مالی خوبی دارد و معمولاً در کارهای اقتصادی سود می کند می گویند خوش شانس است. برای تحلیل این مطلب باید با نگاهی گسترده تر به عوامل پدیده ها نگریست و علاوه بر فعالیت های ظاهری شخص به شرایط روحی و معنوی فرد و حتی تأثیر نسل های گذشته و تأثیر دعا و نفرین دیگران در زندگی فرد و دیگر عوامل آشکار و پنهان در همواری یا ناهمواری زندگی توجه نمود، اگر منظور از شانس این معنا باشد، ریشه در روایات و آیات دارد و از نظر دین این مسئله قابل قبول است.[2]

خداوند می فرماید: "خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر از نظر روزى برترى داد ...".[3]

امام علی (ع) می فرماید: "خداوند روزی ها را مقدر فرمود و آنها را زیاد و کم به صورت عادلانه تقسیم نمود، تا از این طریق سپاس گذاری و شکیبایی توانگر و تهی دست را به آزمایش گذارد".[4]

حال اگر شانس را به معنای منفی آن؛ یعنی بدون علت بودن حادثه ها گرفتیم می توان گفت: بعضی از علل روی آوردن مردم به استفاده از این گونه واژه ها از این قرار است:

1. وجود بی عدالتی های اجتماعی و ظلم و عدم تناسب بین استحقاق و مناصب و مواهب. مردم وقتی این موارد را می بینند که دارای علل غیر واقعی است، همه را مربوط به شانس می دانند.

2. وجود روحیۀ راحت طلبی در میان جامعه و توجیه بهره مندی افراد خاص به شانس و اقبال، عده ای که کمتر به فکر تلاش و سعی در رسیدن به اهدافشان هستند و خواستار زود نتیجه دادن اعمالشان هستند، وقتی که می بینند به زودی به بهره ای نمی رسند، بهره مندی دیگران را از مواهب و مناصب با انتساب به شانس و اقبال توجیه می کنند.

3. تبلیغات حکومت های جبار نیز در رواج این تفکر در میان مردم نقش دارد، آنان با این گونه توجیهات می خواهند به حکومت رسیدن خود و استمرار آن را به سرنوشت و شانس خود گره بزنند تا جلوی اعتراضات و شورش های مردمی را بگیرند.[5]

اما در منطق قرآن تلاش و کوشش انسان برای رسیدن به آمال و نعمت های الاهی و مادی دارای جایگاه ویژه ای است.

خداوند می فرماید: "براستی خداوند سرنوشت قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، تا آن که آنان آنچه در ضمیرشان هست تغییر دهند".[6]

اما تفاوت فاحش انسان ها در بهره مندی از این مواهب بستگی به توفیق خداوند، استعدادهای متفاوت، زمینه های روحی و اجتماعی متفاوت در افراد و دیگر عوامل مؤثر دارد.

البته، چنین نیست که هر کس که بهره ای از بهره های دنیوی داشته باشد، به خاطر استحقاق او و یا سعی و تلاش و یا به خاطر توفیق خداوند باشد، بلکه ممکن است چه بسا با ظلم و بی عدالتی به دست آمده باشد که از نظر دین ناپسند و مردود است.[7]

 



[1] مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص 80 – 83.

[2] برای آگاهی بیشتر، نک: نقش انسان در بدست آوردن روزی، سؤال 109 (سایت: 967).

[3] نحل، 71: "و الله فضل بعضکم علی بعضٍ فی الرزق".

[4] نهج البلاغه، خ 91.

[5] مطهری، مرتضی، حماسۀ حسینی، ج 1، ص 362.

[6] رعد، 11؛ نک: ترجمۀ المیزان، ج 11، ص 427 – 426.

[7] برای آگاهی بیشتر، نک: فلسفۀ وجود تفاوت‏ها، زشتى‏ها و زيبايى‏ها و هدايت و اضلال، سؤال 205 (سایت: 1198).

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها